سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

دلش هوای باران کرد و رفت

خداحافظ سردار ...!

تاریخ انتشار : یکشنبه 19 مهر 1394 ساعت 10:17

عاشق شده بودی که قرارت بی قرار شد؛ که رفتی؛ که نماندن بر ماندن برایت برتری یافت؛ که وجودت پر از تلاطم شد برای ایستادن؛ برای تمام قد ایستادن و کوتاه کردن دست دشمن متجاوز از مرزهای غربی و جنوبی کشور...!
خداحافظ سردار ...!
 
خبرگزاری ایمنا/ فرزانه فرجی؛ چه معجزه‌ای کرد این کلمه سه حرفی "ع، ش، ق". تا کجا پیش برد تو را سردار. چه تکبیری گفتی و چه لبیکی، لبیکی که روحت را جلا داد و خاک‌ریزهای غرب پلی شد تا آسمان را به زمین نزدیک‌تر کنی.
خیلی زود راهی شدی، افکارت شبیه افکار امام (ره) شد و راهت هم همین طور. "یا مهدی ادرکنی" رمز غریبی بود تا جان تازه‌ای در وجودت به جریان افتد وقتی مادر را قسم می‌دادی که خودش هوای بچه‌های گردان را داشته باشد.
و رمز غوغا کرد. عملیات مطلع الفجر با هدف آزاد سازی بلندی‌های غرب شهر گیلان غرب و شیاکوه به سرانجام رسید.
چه حال خوبی داشت بودن با حاج احمد متوسلیان، او که می‌خواست پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین بکوبد. بودن با شهید همت و جان کلام اینکه آنچه خوبان همه داشتند او یک جا داشت. شهید شهبازی کسی که هجرت در او معنا پیدا می‌کرد و شهید خرازی، او که به واقع درست گفته‌اند، قبل از شهادت هم شهید زنده بود.
چه خلوت هایی داشتید با هم. چه وعده‌ها که گذاشته شد و چه  قرارهایی که بسته شد. قرارهایی که هیچ کدام لا‌به‌لای خطوط سفید کاغذ جای نگرفت. هرچه بود دلی بود و امضایش هم بغض هایی که در گلو ماند و چشم هایی که کمی براق تر شد.
و تو هشت سال مرد و مردانه سینه سپر کردی و ایستادی. فتح المبین، بیت‌المقدس، لشکر 32 انصارالحسین (ع) و ...!
خواب در چشم‌هایت هرگز سنگین نشد چرا که دلت عجیب بی قراری می‌کرد. هر از گاهی به خانه بر می‌گشتی اما دلت همان جا، بین خاکریزهای جنوب و غرب جا می‌ماند. همسنگری‌هایت یکی یکی کم می‌شدند. دلت تا آسمان با آن‌ها هم مسیر می‌شد. به یاد همان عهدهای دلی می‌افتادی، همان ها که هیچ‌گاه رنگ کاغذ را به خود ندید و تو ماندی...
دفاع برایت تمام نشد. غیرت برای تو هیچ گاه رنگ نباخت. صلابت در گفتارت موج سواری می کرد و عمق نگاهت همواره نگاه ها را تا انتهای افق می کشاند.
دلش همیشه با رفتن بود و مسیر همواره هموار. آسمانی بود که دنیا توان به اسارت کشیدنش را نداشت.
و رفت، رفت تا به یاد اسوه صبر سرزمین کرب و بلا، مقاومت را گونه ای دیگر جاویدان کند. رفت تا به یاد حضرت زینب (س)، به یاد دل پر از دردش در روز دهم غیرت را در زمین سوریه به تصویر کشد.
و سردار رفت. حلب، حومه شهر، ماموریت مستشاری و عاقبت شهادت...
رفت پیش همسنگری هایش.
تو هم به عهدت وفا کردی همان عهدی که رنگ کاغذ را هرگز ندید.
خداحافظ سردار...!