سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

نظر
یادداشت روز/ به بهانه میزبانی نصف‌جهان از اسرای اردوگاه موصل دو

قفس‌های دنیا در برابر قدرت ایمان اسرا، اسیر شدند

تاریخ انتشار : چهارشنبه 18 شهریور 1394 ساعت 02:08

خبرگزاری ایمنا: شهرم باز میهمان دارد. این بار قرار است ردپایی از آزادگی، استقامت و صبر بر پیکر شهرم نقش بندد. مردانی پا به دیارم می‌گذارند که در برابر عزم راسخشان می‌بایست سر خم نمود و تسلیم شد.
قفس‌های دنیا در برابر قدرت ایمان اسرا، اسیر شدند
 
مردانی که آزاد بودند، آزاد زیستند و آزادگی را در دردناک ترین قفس های اسارت در اردوگاه های بغداد، بصره، موصل و ... به تصویر کشیدند.
و کافی است کمی درنگ کنیم، به راستی ما چه می دانیم از اسارت؟ چه می دانیم از دیوارهای بلند؟ چه می دانیم از چشم های بسته و یک دنیا سوال بی جواب در پس همه ی این ندیدن ها ...
ما چه می دانیم از تشنگی های روزهای گرم تابستان، وقتی از طرف رژیم بعثی اعلام می شود سهمیه هر اسیر ایرانی فقط سه لیوان آب در روز...
ما چه می دانیم از حبس شدن در اتاقی که جا برای دراز کردن پا نیست چه برسد استراحت و خواب...
ما چه می دانیم از حبس شدن نفس در فضایی بسته که پنجره هایش با سیمان بسته شده و نه از نور خبری است و نه از هوا...
ما چه می دانیم چه حال غریبی دارد، شبانه بردن هم سلولی ات؛ آن هم با چشم های بسته و فقط شنیدن صدای الله اکبر از فاصله های دور که جان را می لرزاند و خواب را از چشم بچه های اسرا می ربود...
ما چه می دانیم شکنجه یعنی چه؟ ضرب و شتم با شلاق، کابل، سیم خاردار و وسیله‌های آهنی چه دردی به دنبال دارد...
ما چه می دانیم درد تونل‌های مرگ را  وقتی که سربازان عراقی با کابل و آلات دیگر در طرفین اسرا قرار می‌گرفتند و می زدند...
ما چه می دانیم از طعم تلخ پاشیدن نمک و فلفل بر روی زخم مجروحین، در جای تیر و ترکش ها...
ما چه می دانیم از آویزان شدن از پنکه های سقفی و از  سکوت های طولانی مدت در پس آن شکنجه ها...
و خلاصه ما چه می دانیم از گذاشتن سنگ‌های بتونی بر روی سینه و شلاق زدن، از کشیدن ناخن‌ها با اهرم‌های فلزی، از سوزاندن کف پاها، از حبس‌های انفرادی طولانی مدت دیوانه کننده، از دویدن و کلاغ پر رفتن های وقت و بی وقت و  از بستن پاها به عقب ماشین‌های نظامی و کشیدن بر روی زمین...
و  درد، درد بزرگی است . ما از آن هیچ نمی دانیم و حالا حالا ها هم نخواهیم دانست...
خوش آمدید مردان مرد سرزمینم.
قفس های دنیا در برابر قدرت ایمان شما به زانو درآمدند. به راستی که سلول های مخوف و وحشتناک رژیم بعثی هیچ گاه توان به حبس کشیدن نفس های ناب و الهی شما را نداشتند. وسعت بی انتهای دل های خدایی تان در هیچ مرزی و در هیچ چارچوبی نمی گنجد.
به افتخار حضورتان در دیار نصف جهان تمام قد خواهیم ایستاد. 

فرزانه فرجی/