سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

نظر
بعد از 28 سال از فاجعه غیر انسانی بمباران شهر غیر نظامی سردشت؛

قلب شهر هنوز درد می‌کند...!

خبرگزاری ایمنا: آرامش سراسر شهر را در آغوش گرفته بود. مادر برای کودک خردسالش لالایی می خواند و پدر خسته از کار روزانه می خواست که چشم هایش کمی قرار بگیرد و سردشت آرام بود...
قلب شهر هنوز درد می‌کند...!
 
همه چیز خیلی زود اتفاق افتاد، سایه هواپیماهای غول پیکر شهر را در تاریکی مطلق فرو برد، هفت بمب خردل در نقطه نقطه شهر، داشت دردناک ترین یادگاری های تاریخ شهر سردشت را به تصویر می کشید و سردشت در طوفان بمب های شیمیایی اسیر شد.
اسارتی به وسعت دردهای ماندگار، اسارتی به پهنای سرفه های قطاری بی انتها، اسارتی به دردناکی تاول های آبکی، اسارتی به اندازه سوزش در عمق چشم، اسارتی به داغی سوختن پوست، اسارتی با طعم تلخ عفونت ریه و خس خس سینه برای نفس های آخر...
و شهر سراسر پر شد از بوی گاز خردل، بعضی می گویند بویی شبیه بوی سیر یا پیاز داغ...
اهالی شهر گمان می کردند بمبارانی فقط در حد و اندازه های بمباران هوایی صورت گرفته و باورش برایشان خیلی سخت بود، هوایی که فرو می دهند  دارد با آن ها بازی سختی را شروع می کند.
خبر بمباران شیمیایی خبر اول شهر سردشت می شود. مادری کودکانش را در اتاقی پنهان می کند و با پتوی نمناکی راه ورود هوا را می گیرد تا دردانه هایش کمتر آسیب ببینند. پدری به دنبال فرزندش کوچه های شهر را زیر و رو می کند. صدایش لحظه ای قطع نمی شود و مدام عزیزش را صدا می زند. در شهر غوغایی به اندازه ندانستن عمق فاجعه بر پا می شود و صدای پدر هیچ گاه به گوش کودک نمی رسد. بمب های شیمیایی داغی به وسعت وداع با کودک 8 ساله را بر دل پدر به ارمغان می آورند. داغی که همان جا کمر پدر را خم می کند.
کودکی چشم هایش می سوزد و از شدت درد آرام  و قرار نمی گیرد و مادر یادش می رود که خودش چقدر درد دارد.
آن طرف تر صدای ضجه های بی امان آرام نمی گیرد. داغ از دست دادن چند نفر از اعضای خانواده آن هم در کمتر از چند دقیقه گویی همه را نوحه خوان و سینه زن می کند.
ندانستن حقیقت تلخ بمباران شیمیایی، ندانستن حقیقت تلخ بوی سیر، ندانستن علت خارش های پوست در کمتر از دو ساعت بعد از وقوع فاجعه، ندانستن تمام ندانستن هایی که صدام به یک باره خواست به دانستنی اجباری برای اهالی سردشت تبدیل کند، دردی است که بعد از سال ها هنوز سردشت تاوانش را پس می دهد. تاوانی که یادش دل و روح اهالی شهر را می لرزاند.
و سکوت معنا دار 28 ساله مجامع جهانی به ویژه غرب در برابر این جنایت وحشیانه برای شهری غیر نظامی لرزه بر بند بند وجود مردم دیارمان می اندازد. وقتی خانه به خانه و در کوچه به کوچه سردشت به راه می افتی کمتر خانه ای را می بینی که ردپایی از این فاجعه در درونش به جای نمانده باشد و اینجاست که نفس هایت به شمارش می افتد و دوست داری فریاد بزنی کجایند مدعیان حمایت از حقوق بشر؟؟؟
و در برابر این سکوت طولانی، تاریخ خوب به خاطر خواهد سپرد با عبور از زمان حتی بعد از گذر سال های متمادی، مُهر این جنایت عظیم همچون داغی بر پیشانی جنایتکارانی زده شده که راه را برای صدامیان برای استفاده از این بمب های شیمیایی هموار نمودند.
/فرزانه فرجی/