سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

نظر
شهید بهشتی مردی به وسعت یک فرهنگ، مردی به اندازه یک مکتب
خبرگزاری ایمنا: سحرگاه دومین روز از دومین ماه پاییزی سال 1307 در محله لنبان اصفهان کودکی چشم های کوچکش را بر گستردگی این جهان بی انتها گشود.
مظلومیت راز ماندگاری شهید بهشتی است
 
نامش محمد شد. محمد در یک خانواده روحانی پرورش پیدا کرد. پدرش امام جماعت مسجد محل تولدش بود. چهار سال بیشتر نداشت که در زمان کوتاهی خواندن قرآن و نوشتن را در مکتب خانه یاد گرفت، همین اتفاق کافی بود تا بین اعضای خانواده به عنوان یک کودک تیزهوش شناخته شود.
دبستان را که تمام کرد در امتحان ششم ابتدایی نفر دوم در شهر شد. علاقه به تحصیل در حوزه در محمد  تا جایی بود که تحصیلات را در مقطع دبیرستان رها کرد و به حوزه رفت. رفتن به قم و تحصیل در حوزه، در محضر استادانی چون مرحوم آیت الله بروجردی، رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره)، آیت االه طباطبایی و مدت کمی هم نزد مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری اتفاقی خوب در زندگی اش رقم زد.
توانایی بالای او در آموزش به قدری بود که در همان حین تصمیم گرفت تحصیلات جدید را که نیمه کاره رها کرده بود ادامه دهد. خیلی زود دیپلم ادبی را به صورت متفرقه گرفت. دوست داشت از تحصیلات جدید بهره لازم را ببرد و همین موضوع باعث شد تا در زبان انگلیسی هم در کنار سایر علوم مهارت پیدا کند. خودکفایی محمد تا جایی بود که هم درس می خواند و هم تدریس می نمود تا اینکه موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته فلسفه شد.
علاقه زیادی به فعالیت های سیاسی و فرهنگی داشت. تصمیم گرفت حرکتی نو انجام دهد. در سال 1333 دبیرستانی به نام دین و دانش در قم با همکاری دوستانش تاسیس کرد که مدیریت آن مدرسه بر عهده اش گذاشته شد. همزمان در حوزه تدریس هم می کرد و آنجا بود که جرقه پیوند بین دانشجویان و طلاب در ذهن اش زده شد. اعتقاد داشت این دو گروه باید کنار یکدیگر برای حفظ اسلام اصیل و خالص حرکت کنند.
عطش تحصیل در وجود محمد سیراب شدن نداشت تا آن جا که دکترای فلسفه را در دانشگاه الهیات اخذ نمود.
سال 1344، برایش سال هجرت بود. مسلمان های هامبورگ به مناسبت تأسیس مسجد هامبورگ که به دست مرحوم آیت الله بروجردی صورت گرفته بود از مراجع می خواستند که یک روحانی به آنجا اعزام کنند. همین موضوع علت خوبی شد تا مراجع عظام، محمد را برای این سفر، گزینه ای مناسب بدانند و او، راهی هامبورگ شد.
فقر تشکیلات اسلامی برای دانشجویان مسلمان شده، او را به فکر انداخت تا هسته اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را در آنجا به وجود آورد و مرکز اسلامی گروه هامبورگ را سامان دهد.
سال 1349 پایان هجرت محمد بود. مسئله تشکیل روحانیت مبارز و همکاری با مبارزات سیاسی از جمله فعالیت هایی بود که بیشتر وقت اش را صرف آن می نمود تا اینکه در سال های 57-1356 روحانیت مبارز شکل گرفت. فعالیت های سیاسی و مبارزات او همیشه ساواک را آزار می داد. چندین بار دستگیر شد و ماندن چند ساعته و یا حتی چند روزه در کمیته انگیزه های مبارزاتی محمد را تقویت می کرد و بعد از آزادی با انرژی بیشتری به فعالیت هایش ادامه می داد.
گرما در هفتم تیر ماه سال 1360 به اوج خود می رسید. روزی که چشم های حقیقت طلب محمد قرار بود برای همیشه بر دنیای مادی بسته شود.
ساعت 21 شب. دکتر محمد بهشتی در دفتر مرکزی حزب در حال سخنرانی، نقشه شوم منافقان، صدای مهیب انفجار دو بمب، فرو ریختن دیوارهای حزب، صدای شکسته شدن شیشه ها حتی از ساختمان های اطراف و آژیر آمبولانس ها آن هم پی در پی ...
گزارش ها حاکی از افزایش آمار شهدا و مجروحین در هر لحظه است. بیمارستان های اطراف جوابگوی تعداد بالای مجروحین نیستند و وضعیت اضطراری چندین بیمارستان را در حال آماده باش قرار می دهد.
ساعت از نیمه شب گذشته و خبری از آیت الله بهشتی نیست. مردم پا به پای ارگان ها و نهادها در حال بیرون کشیدن پیکر شهدا و مصدومین از زیر آوار هستند. تا اینکه ساعت 8 صبح رادیو شهادت آیت الله محمد حسینی بهشتی مرد مظلوم و اسوه استقامت را اعلام می کند و نه تنها مردم تهران بلکه سراسر ایران داغدار می شوند.
شهادت آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران با وفای امام (ره)، در تاریخ ایران همواره یادآور کوچ پرستوهایی عاشقی است که در اوج مظلومیت هجرت را برگزیدند. هجرتی به معنای رسیدن تا خود آسمان، تا خود خدا...
 /فرزانه فرجی/