سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

نظر
یاس کبود/ 2

بغض های باران زا ترکید و خاک بقیع نمناک شد

تاریخ انتشار خبر: 11:02 ق.ظ - چهارشنبه 1394/12/1

حضرت فاطمه

انگار کوچه پس کوچه های مدینه برای دل علی (ع) روضه می خواندند و در پس داغ پنهان دلش، دیوارها کمر خم می کردند.

حیا – یادداشت تحریریه/ رنگ از چهره ماه پرید وقتی حال ماه علی (ع) خوب نبود…
سلام بهانه ی دلتنگی های دل بی قرار علی (ع)، سلام بهانه ی دانه دانه اشک های چشم علی (ع)، سلام دادِ دل دردهای دل علی (ع)، سلام دلیل حرف های مانده در دیدگان بارانی علی (ع) و سلام ماه زخم دیده…

حال ماه خوب نبود. شرمساری از حال مادر، رنگ را از چهره اش برده بود. خجالت می کشید و جایی کنج آسمان زانوی غم به بغل گرفته بود. چاره ای نداشت جز پنهان شدن پشت ابرهای سیاهی که دلشان پر از بغض های باران زا بود که نباید جواب دوست داشتن علی (ع) برای فاطمه (س)، ماندن لا به لای دود و آتش می بود.

یادش، خواب را از چشم های علی (ع) می گرفت. شب و روز در برابر چشم هایش تاریک تاریک می شد. انگار کوچه پس کوچه های مدینه برای دل علی (ع) روضه می خواندند و در پس داغ پنهان دلش، دیوارها کمر خم می کردند.

حسن (ع) داشت بزرگ شدن را در برابر چشم های پدر به تصویر می کشید وقتی که اشک های چشم حسین (ع) را پاک می کرد و آنجا بود که شانه های علی (ع) عجیب به لرزه می افتاد.

حال چشم های حسین (ع) مثل حال باران بهاری وقتی هوای باریدن می گرفت تمامی نداشت حالا حالا ها انگار.

کوه صبر هم که باشی دلت زانو می زند در برابر دست های کوچک حسن (ع) که دانه های اشک را از گونه های برادر آرام پاک می کرد.

فریادهای سکوتت بیداد می کند وقتی چشم هایت با چشم های پریشان زینب (س) جایی به هم گره می خورند.
و اینجاست که آسمان اگر هم نخواهد ببارد، نمی تواند که نبارد و می بارد از داغ زمین و خاک هم حسابی نمناک می شود.

علی (ع) باید خداحافظی کند، خداحافظی که جنسش خاک را از شدت اندوه علی (ع) چاک چاک می کند …. خداحافظ یاس کبود… خداحافظ مادر…

فرزانه فرجی/حیا