سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

نظر

بهار در بهمن جان گرفت

بهمن، زمستان را به اوج می رساند. سردی هوا خودش را خوب نشان می دهد ولی انگار جنس این سردی با همه ی سرد بودن ها فرق دارد خیلی، وقتی می رویم کمی عقب تر. آن روزها که می شنیدیم از "آمده موسم فتح ایمان، شعله زد بر افق نور قرآن، در دل بهمن سرد تاریخ، لاله سر زد ز خون شهیدان..."

از بر شده بودیم بیت به بیت این شعرها را، آخر دیده بودیم با دیده هایمان روییدن لاله را در میان سرمای برف زده بهمن آن سال ها وقتی می خواندیم از "پیکر پاکت ای جان به کف را، از ازل با شهادت سرشتند..."

خاک دیارمان لا به لای سرمای زمستان، بهار را میهمان خانه ی دل هایی می کرد که عاشقانه دلشان برای یک نو شدن تنگ شده بود حسابی و الحق که "در زمستان بهاران آمد، آدم از قعر دوران آمد، بوی نسل شقایق پیچید، بوی عطر شهیدان آمد..."

پایه های ستم به قد خواستن مردمان دیارم لرزید آنجا که لبیک گفتند جوانان سرزمینم به یک دعوت دوست داشتنی و ایستادند برای خاکشان برای ایران و "بود شعار تو به راه حق قیام، ز ما تو را درود زما تو را سلام را، جانانه معنا کردند..."

و رفتن ها، گویی رنگ رفتن های دشت کربلا را به خود گرفته بود و شاید کمی شبیه غروب روز دهم، "برخیزید، برخیزید، از دشت کربلا هر زمان آید این پیام، در راه عزت و افتخار و شرف قیام، تا انسان تن رها سازد از بند بندگی، عاشورا بر مجاهد دهد درس زندگی..."

حرف ها که یکی شد، قامت ظلم در یک شب خمیده شد. افتاد و دیگر نایی برای ماندن نداشت وقتی که می شنید از هرجایی و هر کسی، "از اشک یتیمانت از خون شهیدانت، فردا که بهار آید، صد لاله به بار آید، الله الله، لا اله الا الله را..."

و بهار هر دم خودش را نشان می داد به مردمان سرزمینم. حال سرزمینم خوب بود چراکه خبرهای خوبی می رسید، "به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا، به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند، به آنان که با قلم تباهی دهر را،به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند،بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد ..."

خدا خیلی خوب نشانمان می داد که پناه ضعیفان است در همه حال که فریاد برآوردیم که دشمن هم بداند "ما موج خروشانیم، زاییده بحریم، فرزند طوفانیم، در سنگر اسلام، بگذشته از جانیم، بازو به بازو، صف به صف، ما آهنین چنگیم، سنگر به سنگر، جان به کف آماده جنگیم..."

و عاقبت صدای ما به گوش همه ی دنیا رسید، آن زمان که با هم همنوا شدیم و گفتیم "قسم به فریاد آخر، به اشک لرزان مادر، که راه ما باشد آن راه تو، ای شهید، همه به پیش، همه به پیش، به یک صدا، جاویدان ایران عزیز ما..."

عاشقانه بهای عشقمان را پرداخت کردیم. برای یک بوسه بر خاک سرزمینمان چه جوان ها که آسمان را بر زمین برتری دادند و رفتند...


رنج ها کشیده شد، اشک ها ریخته شد، خون ها دل ها خورده شد،چه مادرانی که از عزیزانشان گذشتند، چه کودکانی که بی بابا شدند تا ایران جاودانه شود و گفتیم همیشه و باز هم می گوییم که تا آخرین نفس راهت را ادامه خواهیم داد، ای شهید...

فرزانه فرجی/ روزنامه اصفهان زیبا