سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

نظر
حاج احمد متوسلیان رفت که بماند
خبرگزاری ایمنا: خبر آزاد شدن خرمشهر، حال حاج احمد را حسابی خوب کرده بود. اما وقتی شنید، رژیم صهیونیستی به خاک لبنان حمله کرده دلش به یک باره فرو ریخت. دیگر آرام نبود.
کاش یک نشان، نشانمان می‌دادی سردار!
 
فرمانده تیپ بود و در همه ماموریت های شناسایی شرکت می کرد. نفوذ به قلب مواضع دشمن راه خوبی بود تا راهکارهای مناسب عملیات را شناسایی کند.
شب دهم اردیبهشت ماه سال 1361 بود که عملیات بیت‌المقدس شروع شد و بچه های رزمنده به فرماندهی حاج احمد متوسلیان از دو محور به مواضع دشمن حمله کردند. نقطه آغاز عملیات، منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز، خرمشهر بود که با عبور بچه ها از رود متلاطم کارون به سمت دژ مارد جهت‌ دهی شده بود. با وجود آتش بازی سنگینی که رژیم بعثی عراق راه انداخته بود، بچه های رزمنده خیلی خوب توانستند نیروهای دشمن را زمین‌گیر و کلیه پاتک ها را دفع کنند.
حاج احمد، حین عملیات شخصا اسلحه کلاشینکف به دست گرفته بود و تا مرز شهادت هم مقامت کرد. رزمنده ها هم که ایستادگی های بی بدیل او را می دیدند انگار توانشان چند برابر می شد که نهایت همه این رشادت ها حفظ جاده اهواز، خرمشهر بود.
در همین عملیات بود که پای احمد متوسلیان جراحت وخیمی برداشت اما حاضر به ترک میدان نبود و با صلابت و اقتدار همیشگی اش از تمام دژهای مستحکم و میادین متعدد مین، نیروهایش را عبور داد و در نهایت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تیپ 27 حضرت رسول(ص) با فرماندهی سردار حاج احمد متوسلیان در کنار سایر یگانهای سپاه به خاک مطهر خرمشهر وارد شدند.
وضعیت لبنان و حضور صهیونیست ها در خاک آن سرزمین، متوسلیان را بر آن داشت که بعد از آزاد سازی خرمشهر راهی آن دیار شود.
 14 تیر سال 1361، حاج احمد رفت تا فریاد رسی باشد برای مردم مظلوم لبنان که به یک باره اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان موقع ورود به شهر بیروت و هنگام عبور از پست ایست و بازرسی توسط مزدوران حزب فالانژ متوقف و چهار سرنشین خودرو علی رغم مصونیت دیپلماتیک به دست، دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو، گروگان گرفته شدند.
هنوز 24 ساعت از ربوده شدن حاج احمد و سه تن از همراهانشان نمی گذشت که نیروهای ایرانی از طریق بی سیم سراغ آن ها را گرفتند. جواب های نامفهوم و پیغام های نامشخص نویدی جز ربوده شدن در پی نداشت.
این اتفاق در مجامع بین المللی هم بازتاب پیدا کرد تا جایی که قرار شد از طرف سازمان ملل پیگیری‌ شود. سازمان هم وعده پیگیری داد که در نهایت "خاویر پرز دکوئیار" دبیر کل وقت سازمان ملل، نامه تسلیتی به ایران نوشت و از طرف سازمان ملل اعلام کرد که این چهار نفر کشته شده‌اند.
اما ضد و نقیض بودن اظهارات فالانژها و اسرائیلی ها، این شیادان بی‌مانند تاریخ در طول این سال ها به قدری گسترده بوده که درجه اعتماد به سخنان آن ها مبنی بر کشته شدن حاج احمد و هیات همراهش را به صفر می رساند.
و حالا سی و سه سال است از بی خبر ماندن ما و از بی نشان ماندن حاج احمد، سرداری که به حق سردار دل ها بود، می گذرد..
بیشتر که بر احوالاتش وارد شویم و در پس حرف های احمد متوسلیان کمی تامل کنیم، متوجه می شویم که او می دانست راه لبنان بازگشتی برایش نخواهد داشت آنجا که حضرت امام (ره) فرمودند: "راه قدس از کربلا می‌گذرد، برگردید"، عده ای برگشتند اما احمد متوسلیان و همراهانش به بیروت رفتند و دیگر هیچ گاه بازنگشتند..
حاج احمد خوب می دانست که این راه، راهی است به معنای تمام بی نشان ماندن چرا که به همرزمانش یادآور شده بود که اگر به لبنان بروم، برنمی‌گردم شما به فکر خودتان باشید.

/فرزانه فرجی/