سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بزن باران

 

جواب بودن هایم را گرفتم. جواب بودن هایت را گرفتم.. گفته بودم آدم ماندن بعد از تو نیستم... گفته بودم آدم دل بستن بعد از تو نیستم.. گفته بودم بعد از تو دل بستن تمام شد.

گفته بودم بعد از تو هیچ چشمی هیچ جایی از دلم را نمی لرزاند... گفته بودم بعد از تو دلم برای دلی تنگ نمی شود. گفته بودم هیچ دستی، دست های سردم را گرم نخواهد کرد...

من همه چیز را گفته بودم.. گفته بودم حال چشم هایت با دلم چه کرد که یک روز از روزهای اردیبهشت ماه درست زمانی که حال دلم خوب بود یواشکی و آرام در گوش ات گفتم فقط تو و تو فقط.

من هنوز سر حرفم مانده ام... هیچ کسی برای من، تو نمی شود.. تویی که برایت جنگیدم..

تویی که برایت شب ها تا صبح دانه های دلم بارید و انقدر آرام بارید که تو هم نفهمیدی که تو هم ندیدی .. که ندیدی من خودم را قربانی دلم کردم.. قربانی دلی که دلش فقط پیش تو خوب بود..

قربانی دلی که هوای تو هوایی اش می کرد.. قربانی چشم هایی که دنبال دلم بود و روی دلش پا گذاشتم و گذشتم به خاطر تو...

تویی که سهم من نبودی... شاید هم بودی.. نمی دانم.. به اینجا که می رسم نمی دانم هایم زیاد می شود.. زیاد زیاد زیاد..

اگر نبودی چرا آن روز دلم فرمان داد که دلم را به تو بسپارم... که چرا چشم هایت به بازی گرفت زندگی ام را به قد طول زندگی که من در عرض آن گم شدم به دنبال تو تمام مسیر طول زندگی را...

و تو سهم من بودی تا دلم را ببندم روی دوست داشتن هایی که هیچ کدامشان از جنس حرف های در گوشی آن روز از اردیبهشت ماه نشد که نشد...

درست مثل همان روز از اردیبهشت ماه که قرار بر رفتن شد.. من از تو گذشتم.. من از تو نه به خاطر خودم که به خاطر خودت گذشتم... که تو را شاید جایی دیگر ...

نه .. من آدم دوباره دل بستن نیستم.. من برای دلم فاتحه خواندم... ترحیم گرفتم.. چهلم .. سال و .. تمام شد دوست داشتن برای من.. 

تمام شدم من بعد از تو....

فرزانِ